گزارش مراسم خاک سپاری ویادمان بهزاد کاظمی
(علیرضا)
در بعد از ظهرروز دوشنبه 16 مه 2011 پیکر رفیق بهزاد کاظمی ( علیرضا ) در آرامگاهش در "ترنت پارک سمتری" واقع در شمال لندن به خاک سپرده شد. حدود 150 نفر از یاران، رفقا و آشنایان بهزاد که تعدای از آنها از شهرها و کشورهای دیگر به لندن آمده بودند، در این مراسم حضور داشتند. حاضرین ، تابوت بهزاد را که با پارچه ی قرمز و گل - ستاره سرخ تزئین شده بود و درحالی که سرود انترناسیونال و آ هنگ "نگاه کن" با صدای جهان و شعر فروخ فرخزاد، از بلند گو پخش می شد تا نزدیک خاکجای همراهی کردند. آنگاه پیکر بهزاد بر روی دست ها و شانه های حاضران ، زن ومرد، از اتومبیل به جایگاه ابدی اش منتقل شد. آنجا الماس فرضی از رفقای بهزاد به عنوان مجری برنامه، از سوی اوا، شریک زندگی بهزاد و دوستان برگزار کننده ی مراسم، از حضور حاضران سپاس گزاری کرد .
مراسم خاکسپاری با یک دقیقه سکوت در گرامی داشت بهزاد و آرمان های انسانی او آغاز شد .
الماس فرضی در سخنرانی فشرده و کوتا ه خود گفت: « امروز در اینجا گرد آمده ایم تا یاد بهزاد را گرامی بداریم، زندگی و مبارزات اش را ارج بگذاریم و برای آخرین بار با او بدرود بگوییم». او با مروری کوتاه بر زندگی و مبارزه بهزاد از وی به عنوان سوسیالیستی یاد کرد که که به تلفیق کار نظری و عملی باور عمیق داشت، و گفت که او انترناسیونالسیت بود و جهان بهتری را ممکن می دانست و تا آخرین لحظه زندگی برای پیروزی جنبش سوسیالیستی و کارگری مبارزه کرد. او سخناش را با این جمله به پایان برد : "جانش چون سرخی شفق تابان بود".
در ادامه الماس فرضی از اوا شریک زندگی بهزاد دعوت کرد که با حاضران سخن بگوید. اوا در سخنان کوتاهی ضمن معرفی خود و اشاره به ده سال آشنایی و زندگی مشترک با بهزاد گفت : « من بر عکس علی ( بهزاد) که سخنران خوبی بود، نمی توانم صحبت کنم» او با تشکر از همه و در حالی که به سختی می توانست احساسات اش را کنترل کند تنها توانست بگوید که « من بهزاد را از دست دادم اما او برای همیشه در قلب من باقی خواهد ماند.»
آنگاه ناصر، از دوستان بهزاد که از فرانسه به مراسم آمده بود، متن کوتاهی را در پیوند با بهزاد خواند و گفت: نختسین دیدار من با بهزاد به سالهای اولیه بعد از انقلاب و به زمانی برمی گردد که بهزاد در سنندج میهمان نورزی ما بود. او سپس به ویژه گی های شخصیت بهزاد اشاره کرد و بر نقش موثر و برجسته او در راه اندازی "اتاق اتحاد سوسیالیست ها"، فعالیت بی دریغ اش در " اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" و نیز نقش بنیادی او در "نشریه سامان نو" تاکید کرد. او همچنین از بهزاد به عنوان یکی از فعالین جنبش زنان یاد کرد. او گفت : « با مرگ بهزاد جنبش کارگری و کمونیستی ایران یکی از فعالان دلسوز و خستگی ناپذیرخود را از دست داد.»
بعد از آن بهروز عارفی یکی دیگر از دوستان بهزاد که او نیز از پاریس در مراسم حضور یافته بود، در سخنان بسیار کوتاه از بهزاد یاد کرد و گفت که حامل پیام "همبستگی سوسیالیستی با کارگران ایران – پاریس" به مراسم یادمان است.
آنگاه مینو جلالی، از فعالین جنبش زنان، طی سخنان کوتاهی به حمایت های بهزاد از جنبش و مبارزات زنان اشاره کرد و گفت : « بهزاد در بسیاری از کنفرانس ها و نشست زنان شرکت می کرد و با متانت و علاقه به مباجث گو ش می داد و با اینکه در این عرصه از مبارزه، خودش دارای نظر بود اما با منش فروتنانه اش کمتر سعی می کرد صحبت کند و می گفت من آمده ام تا از مبارزه و اهداف شما حمایت کنم.»
جمیله ندایی دوست دیگر بهزاد و از مبارزین جنبش زنان در سخنانی گفت: « مردهای کمی در جریان مبارزات، در کنار ما بوده اند. اما بهزاد با این که در سالهای گذشته بیماری قند داشت و انسولین تزریق می کرد، در بدترین شرایط همیشه با ما و در کنار ما بود.» جمیله ندایی در گذشت بهزاد را به اوا و خانواده او، به جنبش زنان و به همه سوسیالیست ها تسلیت گفت.
در ادامه، مجری از علاقه مندی بهزاد به موسیقی صحبت کرد و گفت یکی از قطعه های مورد علاقه بهزاد آهنگی است با صدای آندره بوچیلی خواننده ایتالیایی اپرا با عنوان "من با تو خواهم رفت". الماس فرضی گفت به یاد بهزاد، هنگام خاک سپاری پیکر او همگی به این اهنگ گوش خواهیم داد. آنگاه در حالی که صدای زیبا و گیرای اندره بوچیلی در فضایی آکنده از اندوه و احترام طنین افکنده بود، پیکر بهزاد کاظمی به خاک سپرده شد. در پایان و به عنوان آخرین بدرود با بهزاد، سرود انترناسیونال پخش شد و تعدای از حاضرین با مشت های افراشته به احترام زندگی و مبارزه او، با آن هم آوا شدند. آنگاه خاکجای بهزاد با گل پوشیده شد.
در پایان مراسم خاک سپاری، مجری یاد آور شد که آرمگاه یداله خسرو شاهی از فعالین سرشناس جنبش کارگری ایران و دوست و رفیق بهزاد که در فوریه 2010 در گذشت است، تنها چند متر آن سو تر قرار دارد و از شرکت کنندگان دعوت کرد که به آرمگاه او بروند. حاضران بر آرامگاه او نیز گرد آمدند و با نثار شاخه های گل، یاد و خاطره اش را گرامی داشتند .
مراسم یادمان
درشامگاه همان روز، مراسم یادمان بهزاد در "کان وی هال" در مرکز لندن برگزار گردید.- بهزاد قبلا چند سالی در این سالن کار کرد ه بود. مراسم اندکی بعد از ساعت هفت عصر و با حضور نزدیک به 250 نفر آغاز شد . الماس فرضی مجری مراسم، با خوش امد گویی به حاضران و مروری بر زندگی و مبارزات بهزاد و اعلام یک دقیقه سکوت، مراسم را پی گرفت.
آنگاه اِوا پشت میکرفون قرار گرفت و از زندگی مشترک و خاطراتش با بهزاد گفت: « حدود ده سال پیش، هنگامی که من و بهزاد در همین سالن همکار بودیم با هم اشنا شدیم و آشنایی مان به زندگی مشترک بدل شد. در این مدت ما برای سه سال از هم دیگر جدا شدیم اما، دوباره به یکدیگر برگشتیم و زندگی مشترک مان تا لحظه ی پایان عمر بهزاد ادامه یافت.» اوا در ادامه گفت: « بهزاد روابط بسیار گسترده ای داشت و بسیار پر کار بود؛ تفریبا هر شب تا ساعت سه صبح پشت میز کارش بود. با این حال برای زندگی مشترک نیز وقت می گذاشت. برای نمونه ، عصر که من به خانه بر می گشتم شام را پخته بود و با شوخی و مهربانی، مرا با اسم و فامیل صدا می کرد و می گفت: " اوا اوبرچتووا، شام حاضر است" . دلم برای شندیدن این کلمات سخت تنگ شده است.» او در بخش دیگر از سخنانش به کتاب "ملی گرایان و افسانه ی دموکراسی" اثر بهزاد اشاره کرد و گفت: « برای نوشتن این کتاب حدود سه سال وقت گذاشت. اوا افزود: « من اهل چک سلواکی سابق هستم و وقتی به بهزاد می گفتم که من سوسیالیسم را دیده ام و ان را نمی خواهم، پاسخ می داد: سوسیا لیسمی که من برای اش مبارزه می کنم با آنچه تو دیده ای بطور کلی متفاوت است.»
مهشید مجاوریان، از دوستان بهزاد در فرانسه، سخنران بعدی بود . او ابتدا از سوی سازمان زنان هشت مارس در گذشت بهزاد را به اِوا، خانواده و رفقای بهزاد تسلیت گفت. و سپس از بهزاد به عنوان فعال سخت کوش جنبش سوسیالیستی یاد کرد و پنج ویژه گی از شخصیت و فعالیت او را بر شمرد و گقت: « نخستین ویژه گی بهزاد اهمیت دادن به مباحث نظری و فکری بود.»؛ او در این پیوند به نقش برجسته ی بهزاد در انتشار "نشریه سامان نو" و اتاق اینترنتی " اتحاد سوسیالیست ها" اشاره کرد. او در مورد ویژه گی دوم بهزاد به دخالت فکری او در مباحث مربوط به مسایل زنان و شرکت فعال اش در تظاهرات ها و کارزارهای زنان و حمایت از خواست آنها تاکید کرد. به باور مهشید مجاوریان ویزگی سوم بهزاد اهمیت دادن به جنبش های اجتماعی و بطور مشخص شرکت و فعالیت او در جنبش کارگری بود. او در این پیوند به نقش موثر بهزاد در "اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" و سهم ارزنده او در کمپین های بین المللی در پشتیبانی از مبارزات کارگری اشاره کرد. به گفته مهشید مجاوریان ویژگی چهارم بهزاد تلفیق کار نظری با فعالیت عملی بود، به این معنا که او تنها نظریه پردازی نمی کرد بلکه به انچه که باور داشت و می گفت عمل می کرد. او گفت که ویژگی پنجم بهزاد، انترناسیونالیست بودن او بود و برای نمونه اشاره کرد که بهزاد به همان گونه که از خیزش مردم ایران بعد از سال 1388 حمایت می کرد از خیزش اخیر مردم خاورمیانه و شمال افریقا نیز حمایت می کرد.
سپس ایوب رحمانی برای خواندن پیام نشریه سامان نو پشت میکروفن قرار گرفت . او در مقدمه گفت « با رفتن بهزاد، جمع چهار نفره هیئت تحریریه سامان نو به سه نفر کاهش یافته است؛ دو عضو دیگر هیئت تحریریه به دلیل مشکل ویزا نتوانسته اند در مراسم شرکت کنند.» ساسان دانش عضو دیگر هیئت تحریره، پیامی سرشار ازحسّ انسانی برای مراسم فرستاده که به خاطر تنگی وقت امکان خواندن ان نیست و از حاضران خواست متن چاپی پیام را که در سالن در دسترس است خود مطالعه کنند. او سخنانش را با پیام هیئت تحریه ادامه داد. در این پیام از بهزاد به عنوان معمار سامان نو یاد شده و در بخشی از ان چنین آمده بود:
« نخستین شماره سامان نو در اکتبر 2006 انتشار یافت و در هر شماره پر بار تر شد. سیزدهمین و چهاردهمین شماره آن بطور همزمان در آوریل 2011 زمانی که بهزاد در بیمارستان بستری بود، منتشر شد» در این پیام تاکید شده بود که بدون بهزاد نه سامان نو هستی می یافت و نه ادامه پیدا می کرد. پیام، با این جملات پایان گرفت:
« خاموشی بهزاد برای همه ی ما و برای سامان نو، زیانی است بزرگ. او سامان نو را هیچ گاه با خود تداعی نمی کرد، اما تصور سامان نو بدون بهزاد هیچگاه برایمان میسر نبوده است. یاد سرخش در سامان نو و در جان ما باقی خواهد ماند» .
پس از آن بیژن از یاران قدیمی بهزاد که با حالی نا خوش خود را از شهر بیرمنگام به مراسم رسانده بود از خاطرات دور خود با بهزاد - از زمانی که بهزاد در سالهای بسیار اولیه اقامت اش در انگلستان ، در بیرمنگام زندگی می کرد- سخن گفت. او به دوستان و رفقای بهزاد پیشنهاد کرد که بنیادی را به نام او بنا نهند تا فعالیت ها و مبارزات او تداوم یابد.
در پایان بخش اول برنامه، فیلم " به یاد یک دوست: علیرضا" ساخته بهزاد پگاه ، دوست بهزاد کاظمی ، به نمایش درآمد. فیلم که به مدت نیم ساعت و شامل تصاویری از دورانهای مختلف زندگی بهزاد و سخنان و خاطرات تعدادی از رفقا و دوستان اش در باره ویژگی های شخصیت و مبارزات او بود، با صحنه هایی از مراسم خاک سپاری پایان یافت و بسیار مورد توجه حاظران قرار گرفت.
در نیمه دوم برنامه، که نیم ساعت پس از استراحت و پذیرایی شروع شد، خانم مهری از آلمان پیام نهادِ "گفتگو های زندان" را خواند. در بخشی از این پیام از بهزاد چنین یاد شده بود:
« برای او انقلاب، سوسیالیسم و روابط انسانی کلماتی در لابلای کتابها نبودند، بلکه با آنها زندگی، منش و روابطش را معنا می بخشید و جان می داد. امیدواری به انسانها، به فردا و آینده را در لحظه لحظه زندگی اش می شد درک کرد و بزرگترین میراث معنوی او، امید آگاهانه به فردایی نو برای درافکندن سامانی نو بود.»
خانم هلن بامبر، بنیان گزار و مدیر " بنیاد هلن بامبر" از دیگر سخنرانان مراسم بود . این بنیاد به پناهندگانی که در کشور خود زندانی و شکنجه شده اند، خدمات پزشکی و درمانی ارائه می دهد. بهزاد در چند سال اخیر و تا پایان عمر خود به عنوان مترجم با این بنیاد همکاری می کرد . هلن بامبر در سخنان خویش تاسف عمیق خود را از درگذشت بهزاد بیان کرد . او افزود « بهزاد با همه ی کارکنان بنیاد روابط گرم و صمیمانه داشت و مورد احترام همه انها بود. بهزاد دلسوز پناهندگان شکنجه دیده بود و با انها همدردی داشت.... برگزاری چنین مراسمی بیانگر این است که بهزاد تا چه حد مورد احترام است.»
برنامه با سخنان شادی امین در مورد بهزاد ادامه یافت . او از پیگری و سماجت بهزاد در پیش برد کار ها یاد کرد و گفت: « اگر کاری از تو می خواست دست بردار نبود و مرتب تماس می گرفت. بهزاد مدافع حقوق همجنس گرایان بود و بسیار تلاش می کرد که نظرات و دیدگاه های همجنس گرایی و حقوق همجنس گرایان، در سامان نو مجال نشر بیابد.»
موسیقی، بخشی دیگر از برنامه بود. کورش ناظری از رفقای بهزاد و از همکاران سامان نو با سه تار و نوای دلنشین خود ترانه ای را به یاد بهزاد اجرا کرد. جواد علی پور رفیق دیگر بهزاد با گیتار و صدای گیرای خود سه ترانه، به زبان های انگلیسی و فارسی اجرا کرد. سمیه باقر زاده نیز با ضرب خود دو ترانه یکی به انگلیسی و دیگری به فارسی که ساخته و ابتکار خود او بود اجرا کرد.
بخش پایانی مراسم به پیام ها اختصاص یافته بود . ستار رحمانی از رفقای بهزاد اعلام کرد به علت تعداد زیاد پیام های رسیده امکان خواندن همه پیام ها مقدور نیست. او ضمن سپاس گذاری از همه پیام فرستند گان، و با پوزش از آنها گفت: « مجبوریم که تنها به ذکر نام نهاد ها ، سازمانها و احزابی که پیام تسلیت فرستاده اند، بسنده کنیم.» او از پیش از اینکه ممکن است نام و یا نام ها یی در این لیست از قلم افتاده باشد، عذر خواهی کرد. انگاه اسامی پیام فرستادگان خوانده شد. چند پیام و یا بخش های از چند پیام نیز در مراسم قراثت شد:
در پیام " اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" آمده بود:
« تا بود، جان سرکشی بود علیه نظمی که بنیادش بر استثمار و ستم بنا شده است. صدایی بود که از دل تباهی و تاریکی، نقبی به سوی نور می زد؛ آینده دیگری را طلب می کرد و تا انجا که می توانست از خویش، یعنی از هر چه داشت، مایه می گذاشت.» در فراز دیگری از این پیام آمده بود.
« با رفتن او، در کار و در کمپین های کارگری ما آنچنان فضای تهی ای ایجاد شده است که تنها او می توانست پرش کند. به راستی، کمپین گر توانایی بود. تلاش برای همبستگی بین المللی کارگران و حمایت از جنبش کارگری و فعالین کارگری، به ویژه کارگران زندانی در ایران، دغدغه فکری و بخش مهمی از زندگی سیاسی اش بود».
"جمعی از کارگران ایران خودرو " در پیام تسلیت خود نوشته بودند: « در گذشت بهزاد ضایعه ای برای جنبش کارگری ایران است. ما کارگران ایران خودرو در گذشت بهزاد کاظمی را به خانواده ایشان و همه دوستان و کارگران و فعالین کارگری و به "اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" و دیگر رفقا و همرزمان او تسلیت می گوییم ».
اکبر معصوم بیگی و حسن مرتضوی دو تن از مترجمان برجسته و سرشناس ایران در پیام کوتاه خود چنین نوشته بودند: « بهزاد کاظمی مبارز خستگی ناپذیر و یار دیرین و عزیز ما در غربت به مرگی ناگهانی در گذشت. مرگ بهزاد کاظمی دریغی بزرگ برای همه ی کسانی است که دل در گرو رهایی و برابری مردم ایران دارند. یادش گرامی و یادگارانش پاینده باد.»
اسماعیل خویی شاعر سر شناس، که به علت سرماخوردگی نتوانسته بود در مراسم حضور یابد در پیام کوتاه خود به مراسم چنین نوشته بود:
« علیرضا جان، کاش می توانستم امشب در غیاب تو در حضورت باشم، اما، نمی توانم. رفیق من، سرور من! امروز روزگار ما بدتر از دیروز است، نه تنها به این دلیل که نیروهای ما بیش از پیش از یکدیگر گسسته اند، بلکه واپسین سخنگویان این نیروها را نیز، مرگ هم چون خودت نا گزیر می کند از تن دادن به سکوت.
من یکی هنوز چنین قصدی ندارم، اما، کاش می توانستم در کنار یاران باشم، در آنجا، تا بدانی که راست می گویم. اگر آنجا نیستم، تنها به دلیل یک سرما خوردگی گذرا است. بادا که در اولین سالگرد به تاریخ پیوستن تو بتوانم نشان دهم که من نیز، هم چون تو، اهل سکوت نیستم. حتا اگر، پیرانه سری خواسته باشد واپسین سانسورچی من باشد»
کتی نوجت از سوی سازمان " اتحاد برای رهایی کارگران- بریتانیا " Alliance for Workers liberty- Britain
در پیام خودنوشته بود: «خبر برای ما بسیار غم انگیز است. همین چند روز پیش بود که به مسئله خاور میانه و اینکه چگونه می توانیم با هم برنامه مشترکی در این رابطه داشته باشیم فکر می کردم. زندگی بسیار کوتاه است ... تسلیت ما را بپذیرید . با شما و رفقای شما اعلام همبستگی می کنم.»
الکس کالینیکوس عضو کمیته مرکزی و دبیر روابط بین الملل حزب کارگران سوسیالیستSocialist workers party نیز در بخشی از پیام خود نوشته بود: « خبر بسیار غم انگیز است . آخرین باری که من بهزاد را دیدم دوهفته پیش در جلسه " درس های مبارزات مردم مصر برای مردم ایران " در دانشگاه سواز SOAS بود. می دانستم که او بیمار است اما وقتی او را دیدم سرشار از زندگی ، بسیار سیاسی و صمیمی بود. شنیدن خبر مرگ او برای من شوک هولناکی بود. از دست دادن او برای سوسیالیست های ایران و جهان ضربه سختی است»
مراسم در ساعت ده سی دقیقه شامگاه پایان یافت.
رفقا و دوستان بهزاد کاظمی
22/05 /2011
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا پیغام خود را اینجا بنویسید