۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

به یاد علیرضا-علی‌ حسینی


به یاد علیرضا



بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه زکه یکدیگر نمانیم

رفیقان یک به یک از ما گریزند
ولی‌ ما عاجزیم و ناتوانیم

ندانستیم ما قدر یدی را
کنون انگشت خود ما بر دهانیم

ندانستیم ما قدر زری را
ولی‌ بنگر که اکنون ما چه سانیم

و هنگام وداع گفتن به ناصر
همه بر گونه مان اشک رانیم

بیا قبل از وداع گفتن به یاران
سخن از حسن همدیگر برانیم

بیا تا زندگانی دوست داریم
که ما نی از نژاد مردگانیم

بیا همبستگی‌ را دوست داریم
اگر ما در پی‌ یک آرمانیم

علی‌ و راه او را قدر دانیم
اگر با یکدگر ما هم زبانیم


علی حسینی




یاد بهزاد کاظمی(علیرضا) را گرامی می داریم



بیست و دوم آوریل 2011 در بیمارستانی در تبعید، شعله ی جانی خموشید که حرارت بی دریغش سالها گرمابخش جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران بود. پس از 12 روز از انتقال رفیق کاظمی به بیمارستان و در حالیکه دیروزِ آن مرگ مغزی او توسط پزشکان اعلام شده بود، با انفصال ماشین های تنفسی از پیکر گرم او، قلب او نیز از تپیدن باز ایستاد و او آرام شد. آرام و ساکن، پس از یک عمر پویایی و تکاپوی بی وقفه.

بهزاد کاظمی، نامی که او برای زندگی سیاسی و مبارزاتی خود برگزید، در مولوی تهران بر بالید و گرما، سادگی و صمیمیت مردم محله کودکی خود را تا پایان عمر در دنیای بی مرز و وسیعی که در آن زیست، در جان و صدا و لحن خود حفظ کرد.

بهزاد در سالهای خفقان رژیم سلطنتی برای تحصیل به انگلستان رفت و در آنجا به فعالیت های سازمان یافته تر سیاسی پیوست. در روزهای انقلاب مردم ایران به خیابان های تهران بازگشت و پس از سقوط استبداد سلطنتی او نیز همچون بسیاری از سوسیالیست های انقلابی آن دوران، به مبارزه علیه استبداد تازه به قدرت رسیده پرداخت. با سرکوب سازمان های انقلابی و مبارز توسط رژیم، او نیز مانند دیگر جان به در بردگان از قتل عام های رژیم، مجبور به خروج از کشور شد.

لندن بار دگر اقامت گاه او شد، اما این بار او همچون یک فعال سیاسی تبعیدی با نامی جدید به یاد رفیقی جان باخته از گرایش سوسیالیسم انقلاب، به فعالیت پرداخت. انقلاب، شکسته خورده بود و بهزاد فعالیت دشوارتری را در برابر خود می دید. او به ضروت فعالیت های سازمان یافته و هدفمند در دوران رکود برای آنکه تجربه مبارزات مختلف اجتماعی از هم نگسلد، اگاه بود. در دو عرصه نظری و عملی با تمام نیرو می کوشید؛ پژوهش می کرد، می اندیشید و برای تحقق آنچه که باور داشت عمل می کرد. او با نشریات متعدد سوسیالیستی همکاری داشت و همزمان در مبارزه و کمپین های جنبش سوسیالیستی و انقلابی بین المللی و جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران، سهم و نقشی مهم و شایسته داشت.

فراز های برجسته زندگی سیاسی او در سالهای واپسین عمر، همکاری و حضور فعال او در " اتحاد بین المللی در حمایت از گارگران در ایران"، بنیان گذاری و انتشار فصلنامه پژوهش های سوسیالیستی "سامان نو" به همراه طیفی از سوسیالیست های ایرانی و بین المللی و ایجاد فضای عمومی برای طرح مباحث و نظریه ها از طریق اتاق اینترنتی " اتحاد سوسیالیست ها" بود.

او بسیار زود از میان ما رفت. باخاموشی او جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران یکی از یاران توانمند خود را از دست داد. او  هنوز طرح های نو برای روزها و سالهای آینده داشت و در کنار همه این ها پژوهش های ناتمام اش بر جای مانده است. او دهه های تاریک را با عزمی استوار پیمود و با برامد نسلی جوان از سوسیالیست های انقلابی، امید به فردای روشن را می شد به  چشم ها و لبخند هایش دید.

او در تلاش برای حفظ سنت های انقلابی سوسیالیستی در دوره شکست و پیوند این سنت ها با مبارزات انقلابی جدید  و به این گونه پیشروی به سوی آینده سوسیالیستی، نقش برجسته ای داشت. او در این تلاش تنها نبود اما ویژه و متمایز بود.

 از خاموشی ناگهانی او سخت در اندوهیم. این چهره یگانه را بزرگ می داریم در یادمانش پرچم های سرخ بر می افرازیم.




Ali Hosseini

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا پیغام خود را اینجا بنویسید